نامه ها٬ شماره ۵٩
سياوش دانشور

با شما موافق نیستم
سلام. من اصلا با حرفهای شما موافق نیستم. چون نمی دانم بالاخره شما می خواهید از کارگران دفاع کنید یا رابطه جنسی را در ایران آزاد کنید؟ بله شاید حق کارگران ما در ایران پایمال می شه ولی در مورد روابط جنسی آزاد در ایران عزیزم باید بگم اگه روابط جنسی آزاد بشه مطمئن باش مانند کشورهای خارجی دیگر عشق هیچ معنا و مفهومی پیدا نمی کند. عشق چیز کمی نیست. موهبتی است از طرف خداوند بزرگ که به بندگان خود عنایت کرده و ما اگه دست به چنین اعمالی بزنیم به عشق خدا بی احترامی کردیم و این هم یکی از گناهان بزرگ است. شما بهتره به همان حزب خودتون بچسبید و کار به روابط جنسی آزاد دیگران نداشته باشید. اگر خودتون دلتون می خواد خودتون آزاد باشید .

آقاى محترم٬
متاسفم که شما هنوز نميتوانيد از کارگران بعنوان شهروندان جامعه نام ببريد و با لفظ "کارگران ما" از آنها ياد ميکنيد. ميدانيد که اين فرهنگ دوره ارباب رعيتى است که به لطف اسلام در ايران همه چيز و از جمله فرهنگ امثال شما را عقب برده و با انسانها مثل کالاها با قيد مالکيت نگاه ميکند. و اين البته در شرع انور و همينطور جامعه سرمايه دارى اساس همه چيز است. تحفه اينست که اين سرمايه دارى و حکومتش بحدى استثمارگر و وحشى است که نميتواند شکم همين "کارگران ما" را سير کند و هر روز کرور کرور آنها را در خيابان گرسنه و بى تامين رها ميکند. براى شما سوال نيست که پايمال شدن حقوق کارگران چه منشا و دليلى دارد و با يک "شايد" از کنار آن رد ميشويد. واضح است چنين کسانى به موضوعات ديگر اجتماعى و حقوق زنان و شهروندان چگونه برخورد ميکنند. همه چيز در اختيار و مالکيت مردان است؛ از کالاها و انسانها! چرا بايد اين "موهبت الهى" را شکر گذار نباشيد؟

کمونيستها برخلاف مسلمانان و مذهبى ها٬ براى تنظيم روابط جنسى افراد بزرگسال نه قانون مى آورند و نه "توضيح المسائل" مينويسند. کمونيستها از حقوق بديهى بزرگسالان براى گرفتن روابط آزاد و داوطلبانه جنسى دفاع ميکنند. اگر اين حق با "موهبت الهى" و خود "خداوند" و قوانين اش جور درنمى آيد ابدا مسئله اى نيست. اگر اين حق در پيشگاه مذهب و اسلام و ارتجاع "گناه بزرگ" محسوب ميشود٬ کار ما نه تمکين به اين دستگاه و قوانين اش٬ بلکه تلاش براى بزير کشيدن آنست. اتفاقا هر امرى که منفعت سرمايه و مذهب و قوانين خدا را زير سوال ميبرد٬ مطمئن باشيد براى انسان آزاد و رها بسيار هم خوب است. در نظام اسلامى شما هرچه که مخالف دولت و حکومت و قدرت و سرمايه و اسلام است نقره داغ ميشود و ممنوع است. از جمله حق بديهى بزرگسالان براى تنطيم روابط خصوصى خود. برعکس٬ در حکومت کارگرى و سوسياليسم شما ميتوانيد و آزاديد که به "عشق الهى" خود بچسپيد. کسى با شما کارى ندارد. البته حق نداريد به حقوق زنان و کودکان با نان نامى خداوند تعرض کنيد. چون در جامعه و نظام ما انسان بر همه چيز و از جمله "خدا" مقدم است. راستى شما در مورد "بى معنى شدن عشق در کشورهاى خارجى" تخصصى داريد؟ به اميد اينکه روزى از شر مذهب رها شويد. موفق باشيد.   

على حيدرى
در جامعه مد نظر کمونيسم کارگرى آزادى فردى تا چه حد هست؟ تفاوت شما با دو حزب ديگر وقتى هر سه حزب يک برنامه داريد و از منصور حکمت حرف ميزنيد در چيست؟

على عزيز٬
تفاوت ما با دیگر احزاب کمونیست کارگری در نقد ما به بقایای چپ رادیکال و سنتی در سیاستها و تاکتیکهای این احزاب است که خود را در سطوح مختلفی بروز میدهد که در مباحثمان مرتبا به آن پرداخته ایم. يک تفاوت ديگر ما سياستهائى است که مطرح ميکنيم و پراتيک و سنت مبارزاتى کارگرى کاملا متفاوتى است که امروز به مشخصه ما تبديل شده است. تفاوتهاى ما را بايد در سندى جامع و در قلمروهاى مختلف تبئين کرد. اما مستقل از اين٬ تفاوت ما با اين احزاب و ديگر کسانى که با نام چپ و سوسياليسم حرف ميزنند روشن است. ما حزب اعتراض ضد سرمايه دارى کارگر و پرچمدار اين سنت هستيم. امرى که در سياست و پراتيک اين احزاب ناياب است. یک وجه تمایز مهم ما با این احزاب تلاش برای متحد کردن کل جنبش کمونیسم کارگری حول برنامه و سنت کمونیسم مارکس و منصور حکمت است. برنامه مشترک سند مهمى در اشتراک و نزديکى اين احزاب است. اما مانيفست کمونيست هم مورد قبول بيشتر جريانات موسوم به سوسياليست و کمونيست است. اما کسى اين موضوع را با خطوط و سنتها و گرايشات مختلف اشتباه نميکند. يک نگاهى گذرا به ادبيات و سياست و پراتيک اين سه حزب٬ مستقل از دورى و نزديکى هر کسى به اين احزاب٬ تفاوتها را بدرستى ترسيم ميکند. در يک کلام تفاوت ما با اين احزاب تفاوت بين کمونيسم کارگرى و چپ راديکال است. به شما توصيه ميکنم سرى نشريات يک دنياى بهتر را دنبال کنيد تا پاسخ سوالتان را جامع تر بگيريد.

در مورد آزادى فردى در کمونيسم به مقاله من در سايت حزب با عنوان "مکان فرد در نگرش کمونيسم کارگرى" مراجعه کنيد. اينجا نکاتى را بطور عمومى اشاره ميکنم. برابرى یک اصل پایه اى کمونیسم است. در یک نظام سوسیالیستى نمیتواند هیچ استاندارد دو گانه اى در مورد حقوق پایه اى مردم- چه فردى و چه جمعى- وجود داشته باشد. شرکت در سیاست و حق دخالت در نظام سوسیالیستى تابع و یا مشروط به عقاید و آراى شهروندان نیست. بلکه براساس برابرى در مقابل قانون و برخوردارى از شرایط برابر براى شرکت در فعل و انفعال و سوخت و ساز سیاسى و اجتماعى و سازمان توليد اجتماعى است. واضح است عقاید افراد شرط کاندید شدن هیچ کسى در شوراها نیست. چنین شرطى ضد سوسیالیستى است. آزادى در سوسیالیسم همگانى میشود و مانند دیگر مسائل جامعه امروز از یک امتیاز به یک حق همگانى تبدیل میشود. از نظر سیاسى و حقوقى رسمیت دادن قانونى و اعلام آزادى بیقید و شرط بیان، نقد، انتشار و تجمع و تحزب و غیره است. از نظر عملى دسترسى عمومى به نشریات کثیرالانتشار، شبکه هاى رادیوئى و تلویزیونى، ایجاد این شبکه ها توسط دولت و اختصاص آن به نهادها، احزاب، انجمن ها، کانون هاى متشکل از اهالى کشور. لغو کامل سانسور، اعم از سیاسى و غیر سیاسى بر رسانه ها. اینها در دوسطح مختلف آزادى فردى را در قلمروهاى حقوقى و مادى متحقق میکند. موفق باشيد.

کاوه دباغيان
سیاوش عزیز٬ اخیر آقای ناصر اصغری در پاسخ نقد شما به گرایش راست درون اتحاديه آزاد کارگران٬ تحت عنوان پاسخ به دو سوال ايسکرا٬ دست به فحاشی زدند. آیا در نظر ندارید پاسخ دهید؟ کلا سیاست حزب شما و ارزيابى تان در این زمینه و اين نوع برخوردها چیست؟

کاوه عزيز٬
به احترام سوال شما اين چند سطر را بعنوان پاسخ مينويسم. جواب نقد سياسى نقد سياسى است. وقتى کسى و کسانى عبارات لمپنيستى و شخصى را وارد بحث سياسى و "نقد" ميکنند و ژست "کليد دار اظهار نظر در جنبش کارگرى" را ميگيرند و آنرا با افتخار منتشر ميکنند٬ بايد با تاسف از کنارشان رد شد. ما اذعان ميکنيم که نميتوانيم با اين زبان و ادبيات مقابله به مثل کنيم. اهميتى هم ندارد. بار اول نيست٬ بار آخر هم نخواهد بود. ورود به بحث در اين سطح تنها ما را کوچک ميکند. ما آگاهانه ازاين امر اجتناب ميکنيم. اما در مقابل هر بحث و نقد سياسى و متين٬ با کمال ميل و با استدلال و در نهايت احترام وارد بحث ميشويم. اينکه دليل اين نوع برخوردهاى هيستريک و سبک از عضو رهبرى يک حزب سياسى چيست٬ تنها ميتوان به ناتوانى در پاسخ و تشعشعات جديدتر اين خط سياسى پاسيف و سرگردان اشاره کرد. اينها دلايل جنبى موقعيتى مشخص ترند. موقعيتى که سياستهاى چپ راديکال و غير کمونيستى کارگرى ببار آورده و همراه خود اين نوع ادبيات و روشها را بازتوليد ميکند. روش برخورد ما به اين پديده اجتماعى تر است. ما با اثبات صحت ديدگاهها و سياستهايمان در پراتيک اجتماعى و کارگرى جواب يکجائى به انواع طيفهاى مختلف اين سياستها داده ايم. دليلى ندارد به پرتاب هر سنگ و هر فحشى واکنش نشان دهيم. دنيا بزرگتر ازاين حرفهاست. شما هم جدى نگيريد. موفق و پيروز باشيد .

به شما حق ميدم
سلام٬ على جان الان که سايت روزنه سر زدم٬ روى مطلب زير کليک کردم که بسيار متاسف شدم . http://www.rowzane.com/0000_2008/e_m07/7-mansoor.htm  راستش الان بهتون حق ميدم که از آن حزب جدا شديد. براستى جاى ماندن نبود. آيا بايد ياد منصور حکمت را نيز با فحاشى و لجن پراکنى عليه حکمتيست و على جوادى و غيره گرامى داشت؟ يکى نيست بگه اگر شما از پاسخ ياد ميکنيد مردم جدل آف لاين شما را نديدند؟ بسيار متاسف شدم که حتى فحاشى را به عنوان يادى از منصور حکمت بيان ميکنند. باى. فرزاد

فرزاد عزيز٬
من دستکم از منصور ترکاشوند انتظار اين قبيل ناپرهيزيها را نداشتم. اگر کسى ميگويد "چگالى فحاشى در برخي از صفحات اين نشريه (پاسخ) از كيهان شريعتمدارى نيز بالاتر بود برخى از شمارهاى دنياى بهتر سياوش دانشور از آنهم بدتر است"٬ و اين را نشان صحت فهم و سياست و پراتيک اش از منصور حکمت بداند٬ ديگر دليلى براى بحث وجود ندارد. من نه وکيل مدافع نشريه پاسخ ام و نه موافق مطالب آن. اما ديگر "بدتر از شريعتمدارى" حرف درشت و زمخت و بى تناسبى براى مخالف سياسى و بويژه نشريه وزين يک دنياى بهتر است. اين "انصاف" با منصور حکمت فاصله نورى دارد. کمونيستها سهل است٬ هيچ مرتجعى اين موضع سياسى را قبول نميکند. هر کس حق دارد سياستهاى ما را نقد کند و پاسخ بگيرد. اما ديگر اين نوع بحثها از سر استيصال است. متاسفم که اين دوست عزيز سابق را دراين قامت ميبينم. کار ما اين است که به حقيقت پايبند باشيم و با اين نوع بحثها که منشا آن را خوب ميشناسيم تحريک نشويم. معلوم است و همه ميبينند که اين خطوط چپ راديکال با اين فرهنگ و ادبيات که جاى دوست و دشمن را عوضى ميگرد٬ کجاى اين دنيا و سياست ايران و جنبش طبقه کارگر قرار گرفته اند. دفاع از حرمت کمونيسم کارگرى و منصور حکمت لازمه اش تعهد به حقيقت جوئى٬ انصاف٬ خط سياسى٬ مسئوليت اجتماعى و سنتى است که خود منصور حکمت پرچمدارش بود. کار ما اينست. ما اجتماعا پاسخ يکجائى به کل صفى ميدهيم که يا دشمن منصور حکمت اند و يا صرفا با حفظ نام و اعتبار او سياستهاى غير کارگرى و غير کمونيستى  خودشان را پيش ميبرند. موفق و پيروز باشيد .

فرامرز٬
رفقا با سلام و امیدوارم كه حالتان خوب باشد. سئوالی كه برای من مسئله شده است و شاید آدمهای زیاد دیگری هم به آن فكر كرده باشند، موضوعی است كه چندی پیش اتفاقا یكی از كادرهای حزب كمونیست كارگری در جمعی مطرح می كرد و با تمسخر شما، آن را به عنوان جوك مطرح می كرد. اگر اشتباه نكنم چندی پیش حزب اتحاد كمونیسم كارگری در اطلاعیه ای گفت كه این حزب به آن چه كه در پیش خود گذاشته بود رسیده است و فلسفه وجودی آن دیگر معنی ندارد. اطلاعیه نتیجه گرفته بود كه حزب به زودی منحل می شود و به حزب حكمتیست می پیوندد و یا اعضای آن به عضویت آن خواهند پیوست! موضوع اما این است كه اخیر علی جوادی سمیناری داشت تحت عنوان حزب رهبر و سازمانده كه به نوعی موضوع اطلاعیه قبلی را یواشكی به زیر فرش می روفت. سئوال این است كه به نظرم اینگونه رفتارها حزب را در یك موقعیت كاملا غیرجدی قرار میدهد كه روزی آن را منحل شده اعلام كنید و روز بعد بگوئید حزب رهبر و سازمانده است. جامعه به نظر بسیار باشعورتر از این است. من فكر می كنم حزب باید به این موضوع بپردازد. فرامرز

فرامرز عزيز٬
به شما توصيه ميکنم حزب ما را راسا دنبال کنيد و کمتر به به اين گونه صحبتها و بقول شما "تمسخر" کردنها توجه کنيد. اين دنيا را بايد به حال خودش گذاشت و رد شد. ما خوشبختانه همه نظرياتمان را مکتوب اعلام ميکنيم و قابل مراجعه است. حاضريم هر نقد و بررسى جدى را هم با دقت دنبال کنيم. هم شما و هم راوى اشتباه ميکند. ما هيچوقت اعلام نکرديم که "حزب به آنچه ميخواست رسيده و وقت انحلالش است". در جريان پيشنهاد ما براى بررسى پيوستن به حزب حکمتيست٬ که متاسفانه خط حاکم اين حزب نه ظرفيتش را داشت و نه درک سياسى مسئله را و بازهم متاسفانه بخش ديگرى که ظاهرا  نظرى ديگر داشتند بنا به ملاحظات خرد تمکين کردند٬ ما گفته بوديم بعد از بررسى کميسيون منتخب کميته مرکزى و در صورتى که پلنوم حزب چنين تصميمى بگيرد به اين حزب ميپيونديم. اين مسئله قبل از بررسى پلنوم از جانب رهبرى حزب منتفى اعلام شد و طى اطلاعيه اى اعلام و کلا کنار گذاشته شد. در ضمن ما همواره نقد اصولى و متين و سياسى را به هر دو حزب گفتيم و نوشتيم. و در بسيارى موارد جواب براى دادن نداشتند. بحث حزب رهبر و حزب سازمانده را ما از قبل از تشکيل فراکسيون داشتيم و تا امروز در اين زمينه قدمهاى جدى و محکم برداشته ايم. اگر کسى چشمش را نبسته باشد و تنها پنجره بيرون خانه اش را نگاه کند٬ ميبيند اوضاع چگونه است. مستقل از پراتيک روشن و کمونيستى و موثر ايندوره حزب ما٬ همين ادبيات و همين خط مشى بدرجات متفاوت دارد دراين احزاب شايد براى رفع فشار اعضا تکرار ميشود. همين بحثهائى که زمانى گويندگانش به نمايندگان "بورژوازى بزرگ" و "ناسيوناليسم ميليتانت" منتسب ميشدند! حزب خط روشن و منسجم و سنت سياسى و سبک کارى کمونيستى و کارگرى اش را دارد محکم پيش ميبرد. دوره اى پروژه اتحاد کمونيسم کارگرى بعنوان يک پروژه در دستور ما بود و مدتهاست که ديگر لااقل با اين احزاب نيست. اگر چيزى زير فرش ميرود٬ نه سياستهاى ما و تلاش ما براى نمايندگى کمونيسم کارگرى٬ بلکه سياستهائى است که ديگر ناى ادامه ندارند و در صورت ادامه هيچى ازاين احزاب باقى نميگذارد. حزب احتياج ندارد به هر بحثى که در هر مهمانى طرح ميشود بپردازد. ما دقيقا ميدانيم که بايد به چى بپردازيم و به چى نپردازيم. از شما دعوت ميکنم روال فعاليت حزب را مستقلانه و انتقادى دنبال کنيد. حتما به نتايج جالبى ميرسيد. موفق باشيد.

هوشنگ قربانى
آقاى دانشور حزب شما زيادى دارد به قول خودتان "کارگر کارگرى" ميشود. کمى هم به سياست بپردازيد. متشکرم٬ هوشنگ قربانى.  

آقاى قربانى٬
براى ما سياست جدا از مبارزه کارگرى و جنبشى که فعال آن هستيم و به آن تعلق داريم معنى ندارد. بحث "کارگر کارگرى" مورد اشاره شما يک نوع نگرش غير کمونيستى از روند مبارزه طبقاتى است که مانند انواع سوسياليسمهاى غير کارگرى مورد نقد کمونيسم کارگرى است. بحث "کارگر کارگرى" با دخيل شدن تمام عيار حزب در جنبش کارگرى از موضعى سوسياليستى فرق دارد. شايد شما سوسياليسم و کمونيسم کارگرى را با سياست به معنى بازارى آن اشتباه گرفته ايد. ما اتفاقا زيادى به سياست ميپردازيم. فرق ما اينست که از موضع اجتماعى طبقه  و جنبش مان سياست را معنى ميکنيم و در سياست دخالت ميکنيم. موفق و پيروز باشيد. *